گشت ارشاد برای مانکن‌های فرانسوی!

مجله فرهنگی هفت راه – محمدرضا شهبازی: حکایت رابطه فرهنگ و حاکمیت در کشورمان حکایت همان بنده خدایی است که آخرش هم چوب خورد، هم پیاز خورد و هم پول داد! یعنی مثلاً در سینما، حاکمیت پول ساخت فیلم را می‌دهد، بعد خودش مجوز ساخت و اکران و ورودش به نمایش خانگی را می‌دهد، بعد در رسانه‌های خودش که مهمترینشان صدا و سیما باشد تبلیغش را می‌کند، و بعد در سینماهای خودش فیلم را اکران می‌کند و بعد از این چرخه چه نصیبش می‌شود؟ فحش و فضیحتهایی مثل سانسور و خفقان و سینمای دولتی و هنر سفارشی و الخ!

اگر نگاهی به میزان حمایتهای نهادهای دولتی و غیر دولتی از ساخت فیلمها بیاندازید و بعد آمار سینماهایی که برای حوزه هنری و شهرداری و بنیاد فلان و… است را در بیاورید می‌بینید که حکایت چرخه بالا خیلی بیراه نیست. از آنطرف اگر سرکی به سایتها و نشریات فرهنگی هنری از دماغ فیل افتاده هم بزنید می‌بینید که وجود آن فحش و فضیحتها هم بیراه نیست.

حالا چی شد دوباره این حکایت همیشگی فرهنگ و هنر کشور را نوشتم؟ بخاطر اینکه دوباره یکی از عجیبترین اتفاقات فرهنگی که سال گذشته به چشم دیدم به ذهنم آمد. ماجرای گذاشتن گشت ارشاد جلوی برج میلاد هنگام برگزاری جشنواره فیلم فجر. اما یاد این اتفاق هم الابختکی در ذهنم زنده نشده بود. خواندن خبری از حوالی برج ایفل باعث شد تا بار دیگر یکی از حواشی برج میلاد را به یاد بیاورم و دوباره یاد حکایت چوب و پیاز و پول بیفتم.

خبر این بود: «فرانسه با وضع قانونی جدید حضور مانکن‌های لاغر و استخوانی را بر روی صحنه‌های دنیای مد ممنوع کرد.» این کار در جهت مبارزه با «بیماری ایده‌آل‌پنداری لاغری بیش از حد» صورت گرفته است و حتی از این به بعد «تحریک و تبلیغ لاغری بیش از حد در صفحات اینترنتی نیز مجازات یک سال حبس و ۱۰هزار یورو جریمه نقدی» در بر خواهد داشت.

188589_429

برای آنکه ببینید گشت ارشاد در کنار برج میلاد چه ربطی به ممنوعیت تبلیغ لاغری در فرانسه دارد، باید ابتدا درباره چرایی عجیب بودن گشت ارشاد در کنار سالن اصحاب رسانه و هنر جشنواره فجر بگویم. درباره عجیب بودنش که نه، درباره خیلی عجیب بودنش!

مسخره نیست؟ جداً اینکه شما از صفر تا صد بخش اعظمی از تولید سینمای کشور را در اختیار داشته باشید و بعد برای اینکه اهالی آن سینما -نه مخاطبان سینما- کمی آنطور که شما می‌خواهید رفتار کنند دست به دامان گشت ارشاد بشوید مسخره نیست؟

اگر یک قوه عاقله متمرکزی وجود داشت نمی‌توانست از دل این چرخه تولید و تصویب و تبلیغ و اکران، قوانین و چارچوبهای مشخص و غیر قابل تفسیری بیرون بکشد که فلان بازیگر یا کارگردان یا تهیه کننده یا فیلمنامه‌نویس یا… به محض اینکه فلان رفتار نابهنجار را از خودش نشان داد یا فلان عکس را از خودش منتشر کرد، خود بخود جایی در سینمای ایران نداشته باشد؟ واقعا مسخره نیست که حاکمیتی با داشتن همه امکانات تبلیغ و تحدید (نه تهدید!) و تصویب و حمایت مالی و… نه تنها نمی‌تواند از سینما برای گسترش ایده‌هایش (مثلا حجاب) بهره ببرد و بعد مجبور است گشت ارشاد بگذارد که خود آن سینماگرانی که پولش را و حمایتش را و سالنش را و مجوزش را  و رانت بند شدن و چهره شدن و سلیبریتی شدن را از همین حاکمیت گرفته‌اند، کمی، فقط کمی بیشتر حجاب را رعایت کنند؟!

خیلی دیکتاتور مآبانه شد؟ بوی خفقان و زور به مشام رسید؟ نگران شدید؟ حالتان بهم خورد؟ شوخی می‌کنید یا واقعاً اینطور شدید؟ یعنی شما واقعا فکر می‌کنید بقیه دنیا دارند کار دیگری می‌کنند یا اصلاً آن کار دیگر -که دیگران هم نمی‌کنند- درست است؟ یعنی بقیه دنیا دارند برای رضا خدا و اعتلای هنر و ارزشهایی مثل هنر برای هنر کلی پول خرج سینما و کتاب و موسیقی و … می‌کنند؟ جداً اینطور فکر می‌کنید؟

جدی نمی‌گویید! انقدر مطمئنم جدی نمی‌گویید که نمی‌خواهم درباره اینکه دیگران هم دارند این کار را می‌کنند توضیح بدهم. فقط در همین حد عرض می‌کنم که اصلاً حجاب و ارزشهای دینی به کنار، نمی‌شود کاری کرد که مثلاً بازیگرهای دماغ عمل کرده و ژل به لب تزریق کرده و گونه کاشته و هزار کوفت و زهرمار دیگر انجام داده در فیلمها نباشند تا این موج عمل زیبایی کمی در بین دختران و زنان بخوابد؟ فکر کنم اگر مدیران فرهنگی مملکت ما در فرانسه مدیر بودند، بجای تصویب قانونی که در بالا ذکرش رفت، جلوی سالن‌های مد آدم می‌گذاشتند که به لاغرها تذکر بدهد و یا حداکثرش چند پوستر در توضیح مزایای چاق بودن منتشر می‌کردند!

یادتان هست -اصلا چرا یادتان باشد؟ مگر همین الان از این حرفها نمی‌زنند؟- که یک عده تا حرف از مبارزه با معضلات اخلاقی به میان می‌آمد سریع می‌گفتند باید کار فرهنگی انجام داد؟ اینها روی دیگر همانهایی هستند که فکر می‌کنند اعمال اراده فقط با زور ممکن است. هیچ فرقی با هم ندارند. هر دو به یک راه می‌روند. حال آنکه بخش عظیمی از کار فرهنگی یعنی اعمال اراده و سلیقه با ایجاد محدودیت و انجام تشویق و تبلیغ در تولید محصولات فرهنگی.

فعلا اصلا به محدودیتها و موضوعاتی که می‌شود رویشان حساس بود و محدودیت گذاشت کار ندارم، به اصلش کار دارم که ظاهراً مدیریت فرهنگی ما کاری با آنها ندارد. لااقل اگر غیرت دینی در خیلی‌ها خشکیده، لااقل برای سلامتی مردم اهمیت قائل بودیم؛ مثل فرانسه، مهد دموکراسی و آزادی!!!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا