چه کسی جرأت کرده علیه بت های ما حرف بزند!؟

مجله فرهنگی هفت راه – گروه کتاب: چند سال قبل بود که محمدرضا سرشار نویسنده و منتقد، کتابی در نقد آثار صادق هدایت و نحوه شهرت او نوشت و عامل شهرت او را عوامل پیرامونی و نه جنم نویسندگی دانسته بود و در چند کتاب و مقاله‌ای هم که نوشته بود سخت بر آثار وی تاخته و با قلمی نقادانه داستان‌های را ضعیف و بعضا دارای اشکالات داستان‌نویسی خوانده بود. یکی دیگر از نویسندگان که در کتابی به یک نویسنده روشنفکر پرداخته بود مصطفی فعله‌گری بود که در کتاب «دود شدن در بزم اهریمن» به نقد آثار و رفتار هوشنگ گلشیری پرداخت. کتاب فعله‌گری با وجود حجم کم، ولی توانست تاحدی شخصیت هوشنگ گلشیری را برای مخاطبش روشن می‌کرد. اما انتشار این دو کتاب با واکنش‌های منفی شبه روشنفکرانی مواجه شد که هدایت و کتاب معروفش را آغازگر راه ادبیات مدرن ایران، و هوشنگ گلشیری را نماد ادبیات روشنفکری می‌دانستند و هرگونه نقد را حتی با فحاشی پاسخ می‌دادند. با این که این دو اثر با نقدی منطقی هدایت و گلشیری را بررسی کرده بود اما منتقدان کتاب بدون منطق و اکثرا با فحاشی به این آثار حمله کردند؛ هر چند برخی از آنان ترجیح دادند با سکوت از این آثار بگذرند تا مجبور به اظهارنظر نشوند. آن روزها بسیاری درک نکردند که چرا جامعه‌ای که خود را روشنفکر می‌داند در برابر یک کتاب انتقادی این گونه واکنش منفی نشان داد و جواب نقد را با هیاهو؟

پاسخ اما در ابتدای بهمن روشن شد آنجا که خبرگزاری فارس گزیده‌ای از مصاحبه جعفر مدرس صادقی با ماهنامه سینماادبیات را بازنشر داد. صادقی –که خود جزو طیف روشنفکران به حساب می‌آید- در این مصاحبه درباره جنبه‌های گوناگون ادبیات صحبت کرده بود و در بخشی نیز به صادق هدایت و هوشنگ گلشیری پرداخته بود. صادقی در این مصاحبه به سیاق سرشار و فعله‌گری به این دو نویسنده تاخته بود و آنان را مانع رشد ادبیات معاصر ایران دانسته بود. جعفر مدرس صادقی بعد از این مصاحبه با واکنش‌های منفی نویسندگان و سمپات‌های این نویسندگان روشنفکر مواجه شد با این تفاوت که وی نیز از لحاظ فکری در اردوگاه آنان قرار داشت.

در ذیل ابتدا فرازهایی از مصاحبه مدرس صادقی و در ادامه به واکنش‌های آن پرداخته می‌شود:

«شما یک نفر را نشان بدهید که از زیر شنل گلشیری بیرون آمده باشد و بالیده باشد و یک نویسنده‌ شاخص و صاحب سبکی شده باشد برای خودش. اما تا دلتان بخواهد نویسنده‌هایی مثل خودش تربیت کرد: گلشیری‌زده‌ها. من فکر می‌کنم ادبیات معاصر ما از دو ناحیه آسیب اساسی دیده است: یکی از ناحیه‌ بوف کور و یکی از ناحیه‌ی هوشنگ گلشیری…

بوف کور زده‌های دهه‌ چهل و گلشیری‌زده‌های دهه‌ پنجاه یک بلایی سر داستان‌نویسی ما آورده‌اند که آثار مخربش هنوز باقی است و من فکر می‌کنم تا سال‌های سال باقی باشد. این دو گرایش ادبیات داستانی ما را فلج کردند و کاری کردند که درمحدوده‌ ادبیات محفلی در جا بزند و بال و پرش را چیدند…

گلشیری معلم خوبی نبود. گلشیری به جای اینکه یک معلوماتی دراختیار بچه‌ها بگذارد و یک زمینه‌ای برای آنها به وجود بیاورد تا بتوانند یک دست و پایی بزنند و خودشان را پیدا کنند… راه‌حل شخصی خودش را به آنها تحمیل کرد و دست و بال آنها را بست…

گلشیری خیلی حزبی نگاه می‌کرد به مقوله‌ ادبیات و همیشه دوست داشت نفرات جمع کند، مثلاً غر می‌زد که به ما مجله نمی‌دهند و نمی‌گذارند ما کارهای خودمان را چاپ کنیم. ما یعنی خودش و شاگردهای خودش. از دست آدینه و دنیای سخن هم ناراضی بود، اما بعد از آدینه و دنیای سخن، چند تا مجله‌ فرهنگی هنری دیگر درآمدند که مدیر مسئول، قسمت ادبیاتش را دربست گذاشت دراختیار گلشیری. خب، چی شد؟ حالا گلشیری می‌توانست هر قصه‌ای را که دوست داشت چاپ کند. چه بمبی ترکید؟ چه اتفاقی افتاد…؟

گلشیری استاد بود در این فن. یک قصه‌ای را که می‌شود به راحتی تعریف کرد، به یک صورت پیچیده و مبهم و معماگونه‌ای درمی‌آورد و یک کاری می‌کرد که خودش هم توی این هزارتویی که خودش ساخته بود گیر می افتاد و اسم این کار را هم می‌گذاشت تکنیک.» 04/11/93

این سخنان مدرس صادقی آن قدر برای مخاطبان وی و همچنین شاگردان و هواداران گلشیری عجیب بود که ابتدا بر وی تاختند که چرا با فارس مصاحبه کرده و بعد که متوجه اشتباه خود شدند حملات خود را متوجه خود مدرس صادقی کردند!

میترا الیاتی از نویسندگان این جریان درباره اظهارات مدرس صادقی می‌گوید: «من فکر می کنم این روزا یه چیز سنگین مثل پتک خورده به کله جعفر مدرس صادقی. به هر حال خدا شفایش بده!»

احمد آرام نیز با تخطئه آثار مدرس صادقی این گونه بر وی تاخته است: «حکم صادر کردن درباره آدم های تأثیر گذار خیلی بد است. به هر صورت گلشیری شازده احتجاب دارد که براهنی هرگز نمی تواند چنین کتابی داشته باشد به این گرانسنگی. آدم ها باید توی قضاوت کردن خیلی دقت کنند. من انتظار داشتم یک کار زیبا و خواندنی مانند گاو خونی دوباره در اثر ایشان (مدرس صادقی ) اتفاق بیفتد که نیفتاد، و این ها دلیل بر بد بودن نویسنده نیست. نویسندگان غول جهان مگر در کارنامه شان چند کار سترگ دارند، همان یک شاهکار کافی است. من سی سال پیش یک داستان بسیار بد نوشتم و برای گلشیری فرستادم مجله مفید، ایشان شخصا به من جواب دادند و همین جواب برای من بهترین کارگاهی بود در پانزده سطر. ضمنا پیشنهاد می کنم حوالی بوف کور حرفهایی نزنیم که بعدها برگه ی برنده دشمنان آدم بشود.»

همان طور که ذکر شد ظاهرا بوف کور صادق هدایت خط قرمز نویسندگان جریان شبه روشنفکر است و تا آنجا که معتقدند «حوالی بوف کور حرفهایی نزنیم که بعدها برگه برنده دشمنان آدم بشود.»

منیرو روانی‌پور که در خارج از کشور سکونت دارد نیز این چنین حمله مدرس صادقی به بت‌‌های ادبیات روشنفکری را پاسخ می‌دهد: «یعنی این دوست من جعفر مدرس صادقی کی را نویسنده میداند؟ عجب… پس گلشیری وقتش را تلف کرده… خانم محب علی از ایشون می پرسیدین غیر از خودشون وخودشون وخودشون کی رو قبول دارند به عنوان نویسنده؟ …تازه اگه بوف کور نبود گاوخونی ازکجا درمی آمد جناب…»

یکی دیگر از منتقدین این اظهارات نویسنده گاوخونی نویسنده‌ای است که با تقلید از بوف کور کتابی نوشته و از قضا هم راوی‌اش آدم مدرن شده بوف کور صادق هدایت است. پس تعجبی ندارد که یوسف انصاری درباره اظهارت این نویسنده همفکر خودش چنین بنویسد:

«نکته‌ی جالب گقت‌وگوی مهسا محب‌علی با جعفر مدرس صادقی سوءاستفاده خبرگزاری فارس از این مصاحبه است… صادقی نویسنده است به اعتبار گاو خونی و کله‌ی اسب که هر دو از آثار مهم ما هستند هر چند به اعتقاد من هیچ‌کدام شاهکار نیستند. می‌شود درباره حرف‌های صادقی در این گفت‌وگو به این جمع‌بندی رسید: او می‌خواهد اعتباری چون گلشیری و براهنی داشته باشد؛ پس به جای توضیح آثار آن‌ها مستقیم می‌رود سراغ بوف کور که هم براهنی دغدغه‌ی گذر از آن را داشت هم گلشیری و خب به‌زعم من در این مهم اعتباری کسب نمی‌کند که هیچ دچار بدفهمی‌های مکرر از بوف کور است؛ اما حلقه‌ی گمشده‌ی دیگر این ماجرا بی‌اهمیت جلوه دادن نویسنده‌هایی است که آثارشان به نوعی هم از آثار براهنی هم گلشیری تغذیه کرده‌اند و حتی فراروی‌هایی داشته‌اند.»

حتی اگر پرویز جاهد نویسنده و منتقد لندن نشین در صفحه شخصی خود از اظهارات مدرس صادقی دفاع می‌کند اما باز هم در کامنت‌ها مورد هجمه قرار می‌گیرد که چرا از اظهارات نویسنده‌ای دفاع کرده است تا جایی که یک نفر می‌نویسد:

«جعفر مدرس صادقی وقتی از موفق ترین نویسندگان و آثار ادبی ایران یاد می کنه و فی المثل از دیگران به بوف کور زده ها! یا گلشری زده ها! یاد کنه و این دو رو جریان های مخرب معرفی می کنه، حتی اگه نه در یک ماهنامه ی ادبی که در یک سایت معارض نظام هم اگه حرف بزنه، خوراک تبلیغی علیه این جریان موفق مستقل تولید کرده فقط و پیداست که پیش از همه خبرگزاری فارس حلوا حلواش خواهد کرد.»

باری این تمام حملات خصمانه به اظهارات صادقی نیست چرا که ذکر تمام آنها خارج از حوصله مخاطب است اما نشان دهنده عدم تحمل جریان روشنفکر به نقد درون‌گفتمانی خودشان است و حتی اگر یکی از نویسندگان همفکر خودشان نقدی به اثر به اصطلاح بزرگانشان وارد کند با شدت و حدت تمام سعی در خفه کردن آن نقد دارند تا کسی دیگر هوس نقد کردن آثار و افکار این افراد را نداشته باشد. و این حال و روز جریانی است که مثلا به اندیشه –فارغ از محتوای آن- احترام می‌گذارد و دانستن را مثلا حق مردم می‌داند و مثلاً … مثلاً… .

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا