نقد محمدرضا کایینی بر کتاب «حرمسرای قذافی»

اثری که تصویر جلد آن‌ را پیش روی دارید،درماههای گذشته به بازار نشر عرضه شد و دراین رکود بازارکتاب،خوب هم فروش رفت.

“حرمسرای قذافی”که به دستم رسید،با مروری بر مطالب ونیز برانداز ناشرآن،دریافتم که درعداد کتب تجاری است.گزارش واره ای از یک خبرنگار فرانسوی به نام انیک کوژان که توسط بیژن اشتری به فارسی آمده است.سرفرصت و طی دوشب،آن را تمام کردم ونهایتا جازم شدم که بیشتر به داستان سرایی می ماند تا روایتی واقعی و شاید آئینه ای از فانتزی های جنسی نویسنده.قصه زنی است به نام ثریا،که در نوجوانی و به حیلت قذافی،از مدرسه به مقر او آورده شد و پس از استفاده جنسی،درعداد محافظان او درآمد ونهایتا مجبور به فرار شدو…الخ!

سبک‌نگارش داستان،مرا به یاد داستان نگاری های”ر.اعتمادی” در مجله جوانانِ پیش از انقلاب وحتی داستان های سکسیِ فارسی در سایت های پورنو انداخت.نمیخواهم قذافی را از اینگونه رفتارها تبرئه کنم-چه اینکه در دنیای ما،هرکس به مال ومکنتی رسید،نخست به فکر اسافل اعضای خود افتاد-بلکه دریافتم که اینگونه احمق پنداری مخاطب،هنوز معلول ملالی است که آمریکایی ها واروپایی ها از “سرهنگ”دارند.

قدافی در سال های آغازین حکومت خویش،می رفت که به یکی از نمادهای مقاومت عربی دربرابر کانون های قدرت جهانی تبدیل شود،اما اشتباهات ودر مواردی رفتارهای جنون آمیز سرهنگ،به مرور موجب تنزل وضعف وی گشت.امتیازات قذافی به امریکا در دهه آخر حکومت نیز،نظر آنان را به وی بازنگرداند و پدرخوانده تا پایان،از او خوشش نمی آمد. هم از این روی،هنگامی که زمینه را مساعد دید،با سر خود را به لیبی رساند تا کلک او را بکند!(محض عبرت مسئولان امروز ما)نویسنده دراین به اصطلاح روایت،تمام تلاش خود را کرده که بقای چهل واندی ساله حکومت سرهنگ را،مرهون سوء استفاده های جنسی وی بنماید،ادعایی که خنده آور است.

نظامی با خصال و نیز دشمنان حاکمیت قذافی،قطعا با روابط جنسی او وگروکشی های مربوطه سرپا نمی ماند واز همین سربند،این کسبه داستان نگار،باید به سوی یافتن دلایلی دیگر دلالت شوند.اساسا براین باورم که ماجرای سقوط قذافی،با سایر سقوط ها در جهان عرب در دهه اخیر،تفاوت های بنیادین دارد.موضوعی که به ظاهر هنوز کسی جسارت واکاوی آن را نیافته است.

تصویر دوم این پست،درپشت جلد کتاب چاپ‌شده ومربوط است به دیدار قذافی با برلوسکونی درحالی که یکی از محافظان زن را در کنار خویش دارد.معلوم نیست این تصویر، همان ثریای معهود را نشان می دهد یا در اینجا هم‌ناشر از ذوق ساختن بهره گرفته است!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا