اعدام، فرار یا تجاوز… انتخاب با شماست!

محمدصادق باطنی

داستان فیلم راجع به خسرو و پریساست. زوج جوانی که روابطشان در دوران عقد منجر به بارداری پریسا شده و اعضای خانواده به صرافت افتاده اند تا هرچه سریعتر مراسم عروسی شان را برگزار کنند. اما نه! مثل اینکه داستان اصلی فیلم راجع به روابط عاشقانه زن و شوهری میانسال است که از قضا پدرومادر خسرو هم هستند! مینو (مهتاب کرامتی) و شوهرش (آتیلا پسیانی) که هنوز به یکدیگر عشق می ورزند و هم سرپرستی فرزندانشان را بر عهده دارند و هم روابطی گرم و صمیمی با پدر و مادرشان دارند. اما باز هم نه! گویا داستان مربوط به یک بدهکار بزرگ بانکی است که مینو در پست ریاست شعبه بانک، از ارائه یک وام چند صد میلیونیِ دیگر به او جلوگیری می کند. اما انگار باز هم اشتباه کرده ام! داستان اصلی فیلم هیچ یک از موضوعاتی که گفتم نیست. گره اصلی داستان فیلم دقیقا در نیمه آن رقم می خورد! جایی که مینو شب عید، توسط یک زورگیر مورد تعرض قرار می گیرد. از اینجا به بعد مینو دچار بحرانهای روحی فراوان می شود و حاضر نیست به پلیس اعتراف کند که تعرضی به او صورت گرفته. بخش اعظمی از یک ساعتِ باقیمانده فیلم هم سایر گره های نه چندان مهم داستان را تقریبا رها می کند و تمام تمرکزش را بر همین گره ی محوری می گذارد. گره ای که پاسخش از همان ابتدا برای مخاطب مشخص است و تنها مشکلش این است که مینو خودش به این مشکل اقرار نمی کند. بگذریم…

ژانر این اثر یک فیلم خانوادگی با درونمایه مسائل جوانان و نوجوانان است. نه اشتباه کردم! ژانر فیلم یک ملودرام اجتماعی است که مشکلات زنان را با رویکردی تکراری و نه چندان جسورانه بیان می کند. اما نه! باز هم اشتباه کردم… ژانر فیلم یک تریلر پلیسی است که قرار است واقعیت ماجرای زورگیریِ مینو در آن کشف شود و مشخص شود که انگیزه ضارب از ارتکاب این فعل مشمئزکننده چه بوده است. باز هم بگذریم…

اساساً فیلم بیش از اینکه تبدیل شود به یک تلاش همگرا برای دوخت و دوز موضوعات متنوع، تبدیل شده است به محصول انباشت دغدغه های 12 ساله منیژه حکمت از زمان زندان زنان تا به امروز. اثری واگرا که تکلیفش با خودش مشخص نیست. به نظر میرسد می خواهد حرف بزند، ولی بیانش الکن است و حرف در دهانش باقی می ماند.

اما در کشاکش تلاش برای درک پیام فیلم، یک دیالوگ بیش از دیگر متون فیلم خودنمایی می کند. جاییکه مادرِ مینو، در اواخر فیلم با ناراحتی از وضعیتی که مینو و فرزندانش به آن دچار شده اند می گوید: «خانواده مان از هم پاشیده. برادرت مهرداد را که کشتند و نمیدانم تا کی نمی توانم راجع به مرگش صحبت کنم (به نظر می رسد که مهرداد از اعدامی های اوایل انقلاب است)، خواهرت مهرو هم که از این کشور رفته؛ تو هم اینگونه مورد تعرض قرار گرفته ای. دیگر نمی دانم چه بکنم». خلاصه اینکه سرنوشت اعضای این جامعه یکی از این سه مورد است: 1- فرار، 2- اعدام، 3- تجاوز. و اینجاست که مینو به خود می آید و وارد گود می شود. هم به مبارزه با مفاسد اقتصادی به پا می خیزد و هم به مبارزه با مفاسد اجتماعی. اما همین پیام نیم-بندِ فیلم هم در میان آشفتگی های رواییِ فراوان آن گم می شود.

کاش منیژه حکمت به جای آنکه در نشست خبری به زمین و زمان اعتراض کند و پس از انتخاب و پخش فیلمش در جشنواره فجر از شرکت در این جشنواره ابراز پشیمانی کند، تمام تمرکزش را بگذارد روی استفاده از ابزار هنر برای حرف زدن، تا اینگونه محتوای مدنظرش به تنِ ساختار فیلمش زار نزند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا