صبر کن … صبر کن … چی شد؟

حسام آبنوس در کانال تلگرامی خود نوشت:

اولین مرتبه که عکس جلد #کتاب را در یکی از گروه های تلگرامی دیدم خیلی کنجکاو شدم ببینم پشت این طرح جلد چه خبر است.
#مهدی_کفاش را نمی‌شناختم و این بر کنجکاوی من افزود. عکس پروفایل #تلگرام نویسنده را باز کردم ولی از عکسش چیز زیادی دستگیرم نشد به همین خاطر ترجیح دادم بدون معطلی رمان را شروع کنم.

اولین چیزی که دنبالش بودم ضرباهنگ تند رمان بود که به واقع توقعم را برآورده کرد و طوری نویسنده هولم داد وسط قصه که باورم نمی‌شد.

فضای قصه تازه بود و این هم برایم جذاب بود. نویسنده موقعیتی را درست کرده بود که در لحظه اول یاد #سامسای_عاشق #هاروکی_موراکامی افتادم

#وقت_معلوم را بخوانید و بعد از تمام شدنش دوباره آن را از سر بگیرید چون نویسنده طوری معناگونه نوشته که با خودتان میگویید: «صبر کن … صبر کن … چی شد؟ متوجه نشدم» و این سبب می‌شود برای کشف راز رمان کنجکاو شوید آن را از نو بخوانید

رمان وقت معلوم را انتشارات #شهرستان_ادب منتشر کرده است

پ.ن: پس از اتمام رمان با نویسنده تماس گرفتم و هنگامی که صدای او را شنیدم تمام تصوراتم از مهدی کفاش بهم ریخت. صدایی دوست داشتنی که نوید یک دوستی پایدار را می‌داد.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا