كلاس آموزش مديريت فرهنگي؛ ميدان بهارستان، 26 خرداد ساعت 16

مجله فرهنگي هفت راه – مهدي خانعلي‌زاده: «مدير فرهنگي» از آن واژه‌هايي است كه از ابتداي انقلاب اسلامي مفهومي نامشخص و مبهم داشته است و هميشه در جناح فرهنگي مومن درباره اينكه چه فردي مدير فرهنگي است و جه رفتاري بايد از يك مدير سر بزند تا از وي به عنوان يك مدير فرهنگي مطلوب نام برده شود، بحث‌هاي فراواني وجود داشته است.

نگاهي به عملكرد مجموعه‌هاي فرهنگي كه ماموريت داشتند تا بارهاي بر زمين مانده جبهه فرهنگي انقلاب را به سرانجام برسانند و از جناح مومن فرهنگي حمايت كنند، نشان مي‌دهد كه خروجي اين سازمان‌ها متاسفانه آنقدر ضعيف و غيرقابل قبول بوده كه هيچ جاي دفاعي ندارد و اتفاقا بخش اعظمي از اين آسيب‌ها به دليل عدم درك صحيح مديريت فرهنگي و يك مدير فرهنگي مناسب صورت گرفته است.

حوزه هنري، صداوسيما، سازمان فرهنگي هنري شهرداري، سازمان تبليغات اسلامي، سازمان بسيج رسانه و بسياري ديگر از نهادهاي فرهنگي، اساسا تشكيل شدند و رديف بودجه گرفتند تا فعاليت‌هاي فرهنگي انقلاب اسلامي را دنبال و ترويج كنند اما خروجي اين مجموعه‌ها اگر نيمه خالي ليوان را نبينيم و نگوييم كه عملكردي معكوس داشته‌اند (كه متاسفانه در بسياري از موارد اينگونه بوده است)، حداقل تاثير مثبت چنداني هم در حمايت از اين جريان فرهنگي نداشته است.

در همين اوضاع است كه بايد به احترام دو مدير فرهنگي بزرگ، سردار سيدمحمد باقرزاده و سردار حسين يكتا از جاي برخيزيم و دعا كنيم تا نسل اين اندك مديرهاي «واقعي» فرهنگ از ميان نرود.

بله! اين دو نفر هم ايرادات زيادي و اشتباهات فراواني در اقدامات و فعاليت‌هاي مجموعه‌هاي تحت نظر خود داشته‌اند اما اندكي انصاف لازم است تا دو پروژه بزرگ فرهنگي كه دستاوردهاي عظيمي براي جامعه ايران – به ويژه در ميان جوانان –  داشته است و با مديريت حرفه‌اي اين دو نفر اجرا شده، به چشم ما بيايد و به خاطر همين دو پروژه سنگين از آنها به عنوان مديران نمونه فرهنگي نام ببريم.

درباره «راهيان نور» و تاثيرات عجيب و غريب آن بر جوانان آنقدر نوشته‌اند و خوانده‌ايم كه ديگر نيازي به تكرار نيست اما بد نيست به مناسبت اين روزها كه ايران بوي عطرآگين پيكر مطهر 175 شهيد غواص را به خود گرفته، كمي دست از بدبيني و غر زدن دست برداريم تا نشانه‌هاي آشكار تاثير فرهنگي اين رويداد بزرگ عيان شود.

IMG08432834

در جامعه‌اي كه جامعه‌شناسان تقلبي هر روز آمار بالاي فرار جوانان از دين و اعتقادات را فرياد مي‌زنند، اشك‌هاي يك دختر جوان بر سر تابوت شهيدي كه تنها چند پاره استخوان از او به جا مانده، يك انقلاب فرهنگي و يك سيلي محكم به جريان شبه‌روشنفكري در ايران است. اينكه يك مدير فرهنگي بتواند يك پروژه را به نحوي مديريت و هدايت كند كه قرارهاي سه‌شنبه 26 خرداد 1394 از كافه‌ها به ميدان بهارستان و گلزار شهدا منتقل شود، يعني توانسته سرمايه‌اي را كه ضدانقلاب براي تغيير بافت فرهنگي – اعتقادي جوانان اين كشور هزينه كرده، در لحظه‌اي دود كند و به آسمان بفرستد.

بله؛ اين از تاثيرات قدسي و روحاني شهداست كه هر كسي كه اندكي از نور معنويت را در داخل ضمير خود روشن نگه داشته باشد، به سمت خود جلب مي‌كند اما آيا واقعا نبايد كساني را كه زمينه‌ساز اين تاثير و فرهنگ‌سازي شده‌اند، شايسته تقدير دانست؟

هر سال، ميلياردها ميليارد هزينه از سوي فلان نهاد فرهنگي و بهمان سازمان هنري – رسانه‌اي براي برگزاري مسابقات مثلا اسلامي – ايراني در شبكه‌هاي اجتماعي هزينه مي‌شود اما چه رازي است كه حالا و بدون كوچكترين هزينه‌اي، اينستاگرام و فيس‌بوك و واتس‌اپ و تلگرام تبديل به گالري ابراز ارادت مردم ايران به قهرمانان اين سرزمين شده است؟ مگر مسابقه‌اي برگزار شده؟ مگر در و ديوار شهر را با تبليغاتش، كاغذ ديواري كرده‌اند؟ مگر هزار نهاد فرهنگي و غيرفرهنگي پاي كار آمده‌اند تا به زور، فلان كتاب را پرفروش كنند؟

IMG08430404

هيچكدام از اينها اتفاق نيفتاده است. فقط يك مدير فرهنگي در جناح فرهنگي مومن فهميده كه نيازي به اين سازمان‌هاي عريض و طويل نيست و اگر از طريق درست وارد شود، مردم خودشان همراهي مي‌كنند؛ حتي اگر بيلبوردهاي غول پيكر شهر هم در اختيارش نباشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا